کد مطلب:130012 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:130

پاداش نگهبانان
زنان علویه، از كسانی كه مواظبت در آنها را از شام تا مدینه برعهده داشتند سپاسگزاری كردند. شبلنجی گوید: «[مرد نگهبان] از حالشان می پرسید و در همه ی كارهاشان با آنها مهربانی می كرد؛ و در حركتشان بر آنان سخت نمی گرفت تا چون وارد مدینه شدند، فاطمه دختر حسین (ع) به خواهرش، سكینه، گفت: این مرد نسبت به ما نیكی كرده است، آیا نمی خواهی انعامی به او بدهی؟ گفت: به خدا سوگند، برای دادن انعام به او، چیزی جز این زیورهایمان نداریم. گفت: همان ها را بده. آن گاه دو گوشواره و دو دستبندشان را بیرون آوردند و برای او فرستادند. اما او آنها را باز پس فرستاد و گفت: اگر كاری كه كرده ام تنها برای دنیا بود، به كم تر از اینها نیز راضی بودم. ولی من این كار را جز برای خدا و خویشاوندی شما با رسول خدا (ص) نكردم. [1] .

پیش از این نیز در بحث «خوشرفتاری در راه» چنین مطلبی را آوردیم. با این اختلاف كه در آنجا گفت و گو میان فاطمه، دختر علی (ع)، و خواهرش زینب (س) رد و بدل شد؛ و آن كسی هم كه دستبند و گردنبند را برای آن مرد فرستاد، زینب (س) بود؛ و این مناسب تر است. [2] .

اما امام زین العابدین (ع) به برخی از آنها بهترین پاداش و بالاتر از حد پندار داد. طبری به نقل از أبونمیر علی بن یزدی گوید: «در هنگام بازگشت از شام من با علی بن الحسین (ع) همراه بودم. من با زنان همراهش خوشرفتاری می كردم و در هنگام لزوم از آنها فاصله می گرفتم و پنهان می شدم. چون در مدینه فرود آمدند، مقداری زیور آلات برایم فرستادند كه من نگرفتم و گفتم: به خدا سوگند، من این كار را برای خدا كردم. آن گاه علی بن الحسین (ع)


سنگی سیاه و صاف را گرفت و آن را مهر كرد و گفت: این را بگیر و هر حاجتی داشتی از آن بخواه، به خدایی كه محمد (ص) را به پیامبری فرستاد، در خانه از آن سنگ روشنی می خواستم و آن در تاریكی نور می داد. اگر آن را بر قفل می زدم، باز می شد و چون آن را در حضور پادشاهان می گذاشتم، چیزی جز آنچه دوست داشتم نمی دیدم». [3] .


[1] نور الابصار، ص 132.

[2] تاريخ الطبري، ج 4، ص 254؛ الكامل في التاريخ، ج 4، ص 88؛ مقتل خوارزمي، ج 2، ص 74؛ البداية و النهاية، ج 8، ص 197.

[3] دلائل الامامة، ص 201، ح 119؛ ر. ك: نوادر المعجزات، ج 7، ص 116؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 26، باب 17، ف 22، ح 61؛ مدينة المعاجز، ج 4، ص 259، ح 1293.